English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4510 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physiological U فیزیولوژیکی
physiological age U سن فیزیولوژیکی
physiological psychology U روانشناسی فیزیولوژیکی
physiological gradient U شیب فیزیولوژیکی
physiological zero U صفر فیزیولوژیکی
physiological limit U کران فیزیولوژیکی
physiological clock U ساعت فیزیولوژیکی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
rem U مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
coriolis effect U پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
synchronous U هم زمان
stroking U زمان
strokes U زمان
stroked U زمان
simultaneously U در یک زمان
cotemporaneous U هم زمان
away U از ان زمان
stroke U زمان
cycle time U زمان
times U زمان
timed U زمان
yet U تا ان زمان
coinstantaneous U هم زمان
synchrone U هم زمان
time consuming U زمان بر
contemporaneous U هم زمان
whene'er U هر زمان
time of blowing U زمان دم
clocks U زمان ها
timepiece U زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
clock U زمان
periods U زمان
thence U از ان زمان
time-consuming U زمان بر
tempo U زمان
tempos U زمان
terming U زمان
termed U زمان
term U زمان
period U زمان
date U زمان
time U زمان
dates U زمان
thitherto U تا ان زمان
zeitgeist U زمان
the past tense U زمان گذشته
sidereal time U زمان ستارههای
testing time U زمان ازمایش
the fullness of time U زمان کامل
in process of time U بمرور زمان
attack timing U زمان بندی تک
the secular bird U فرید زمان
hour meter U زمان شمار
idle time U زمان بی باری
the preterite tense U زمان گذشته
holding time U زمان نگهداری
association time U زمان تداعی
chromometer U زمان سنج
setup time U زمان برپایی
timeer U زمان سنج
chronometer U زمان سنج
clock U زمان سنج
time utility U استفاده از زمان
installation time U زمان نصب
chronograph U زمان نگار
time slice U قطعه زمان
clocks U زمان سنج
system time U زمان سیستم
input time U زمان اولیه
inoperative time U زمان کسرخدمت
time perception U ادراک زمان
incidentals time U زمان اتفاقی
solar time U زمان خورشیدی
contemporize U هم زمان کردن
time of disintegration U زمان انفجار
budget period U زمان بودجه
timing U زمان گیری
time dependent U وابسته به زمان
time interval U زمان طی شده
base period U زمان مبنا
time lapse U مرور زمان
time log U جدول زمان
standard time U زمان استانده
standard time U زمان رسمی
standby time U زمان جانشینی
incidentals time U زمان ضمنی
timing U زمان بندی
timing U زمان احتراق
executing U زمان اجرا
inactive time U زمان غیرفعال
inlet time U زمان ورود
execute U زمان اجرا
present tense U زمان حال
sidereal time U زمان نجومی
slack time U زمان سکون
idle period U زمان توقف
timing U زمان سنجی
blue moon U زمان دراز
executed U زمان اجرا
executes U زمان اجرا
statute of limitation U مرور زمان
access time U زمان دستیابی
peace time U زمان صلح
passtime U زمان گذارستون
kill time U زمان خطر
kill time U زمان کشندگی
orthogenesis U جبر زمان
lapse of time U مرور زمان
lapse time U زمان کاهش
nonsynchronous U ناهم زمان
latency U زمان بیکاری
scheduling U زمان بندی
peace time U در زمان صلح
acceleration time U زمان شتاب
preterit U زمان ماضی
preparation time U زمان تهیه
intravitam U در زمان زندگی
time lags U زمان مرده
real time U زمان حقیقی
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
period of concentration U زمان تمرکز
non productive time U زمان مرده
lead time U زمان پیشگیری
local time U زمان محلی
lost time U زمان مفقوده
time lags U زمان تاخیر
lost time U زمان گمگشته
loading time U زمان بارگیری
load time U زمان بارکردن
linkage time U زمان پیوند
time lag U زمان مرده
maintenance period U زمان تعمیرات
makeup time U زمان جبران
man and boy U از زمان بچگی
multiplication time U زمان ضرب
whenever U هر زمان که هرگاه
miscellaneous time U زمان متفرقه
microcycle U واحد زمان
mean time U زمان متوسط
leisure time U زمان اسودگی
maximum duration U زمان حداکثر
length of time U طول زمان
light load period U زمان بار کم
time lag U زمان تاخیر
production time U زمان تولید
prescription U مرور زمان
running time U زمان رانش
run time U زمان اجرا
adverb of time U فرف زمان
rise time U زمان خیز
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2تعریف فونتیک چیست؟
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com